Description
داستان از آنجا شروع میشود که گروهی مهندس نقشهبردار مشغول عملیات نقشهبرداری زمینی در منطقهای کوهستانی جهت راهسازی هستند که در دستگاه دیدیاب یکی از آنان مردی روستایی با گاوش مشغول شخم زدن زمین دیده میشود. مرد روستایی هنگام شخم زمین، در حفرهای گنجی شایان پیدا میکند. او به خانه میرود و میخواهد به یمن یافتن گنج، گاوش را – تنها سرمایه قبلیاش- برای روستاییان قربانی کند. زنش بیخبر از ماجرای گنج گمان میکند که او دیوانه شده و دست به دامن دوستان و اقوام میشود؛ آنها وقتی سر میرسند که مرد، گاو را سر بریدهاست. جمعیت خشمگین به دنبال زن مرد روستایی را کتک میزنند و گاو را نیز با خود میبرند. زن نیز همراه پسرش به خانه برادرش میرود.