Description
شاه در پناه تختطاووس ایستاده، خیره به باغ بیرونی، تصنیفِ «باباجان یکی یه پوله خروس» را به سوت مینوازد و آهسته بشکن میزند. عمله خلوت دستها را جلو گذاشته، سرها به زیر، عین مهرههای شطرنج که در خانههای خود درست چیده شدهاند. فقط اعتمادالسلطنه است که نزدیک تخت دو زانو روی قالیچه نشسته، روزنامهای به شکل طومار میان انگشتان خود گرفته عبوس است. کمی بعد آقا مردک از پشت تختطاووس برمیخیزد و با یک گلدان نقره میان دو دست، کرنشکنان عقب میکشد. و آنگاه سرها نظارهکنان به شاه بالا میآید… در این صحنه درباریان و اهل اندرون میروند و میآیند و گویی در یک فضای سیالِ مهآلود، آرام شناورند.